گاه گدار

نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه ...

گاه گدار

نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه ...

چه باشی ، چه ...

عاقل هزار دلیل دارد که

تمام کُنَد مزرعه ی مهربانی اش را

برود ، یک جور که انگار جاده ای نبوده

که خراب کند پل نگاهش را به نگاهت

اصلاً

تحسین همه ی خردمندان عاقل اندیش را می خرد

اما دیوانه

بی دلیل

با هر تپش نور

تو را یاد می کند

به مهربانی ات ، به خوبی هایت

چه باشی ، چه ...

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی 1391,10,30 ساعت 06:59 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

عاقل به کنار آب تا پل می‌جست
دیوانه پا برهنه از آب گذشت

احسان 1391,11,01 ساعت 03:59 ب.ظ http://shorteh.blogfa.com

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

محمد 1391,11,01 ساعت 04:13 ب.ظ http://darkwhite.blogsky.com/

کاشکی بدونیم کی باید عاقل باشیم کی دیوانه

عاقلانه انتخاب کنیم که کی عقل ، کی دیوانگی !!؟
یه جاهایی از حرفات میلنگه دادا

محمد 1391,11,03 ساعت 11:57 ق.ظ http://darkwhite.blogsky.com/

اره خوب بعضی وقتها وقتی به 2 راهیه عقل و دیوانگی میرسی باید یکی رو انتخاب کنی اونجا باید عاقلانه به سمت دیوانگی بری . البته این دیوانگی حدش پایین تر از اونیه که نا خوداگاه دچارش میشی

sorena 1391,11,04 ساعت 05:01 ب.ظ http://Bachehayedirooz.blogsky.com

قشنگ بود وبلاگتونم قشنگه دوستم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد